پـــــرواز | ||
|
رفتم و زحمت بیگانگی از کوی تو بردم آشنای تو دلم بود و به دست تو سپردم
اشک دامان مرا گیرد و در پای من افتد
که دل خون شده را هم ز چه همراه نبردم
شرمم از آینه ی روی تو می آید اگر نه
آتش آه به دل هست نگویی که فسردم
تو چو پروانه ام آتش بزن ای شمع و بسوزان
من بی دل نتوانم که به گرد تو نگردم
می برندت دگران دست به دست ای گل رعنا
حیف من بلبل خوش خوان که همه خار تو خوردم
تو غزالم نشدی رام که شعر خوشت آرم
غزلم قصه ی دردست که پرورده ی دردم
خون من ریخت به افسونگری و قاتل جان شد
سایه آن را که طبیب دل بیمار شمردم
"هوشنگ ابتهاج"
برچسبها: نازنین آمد و دستی به دل ما زد و رفت
"هوشنگ ابتهاج" برچسبها: [ پنج شنبه 2 خرداد 1392برچسب:شعر, هوشنگ ابتهاج, خواب وخیال, اشعار هوشنگ ابتهاج, ] [ 15:10 ] [ حسام ]
|
|
[ طراحي : قالب سبز ] [ Weblog Themes By : GreenSkin.ir ] |